کد مطلب:106517 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

خطبه 132-در پارسایی در دنیا











[صفحه 274]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است. ستایش می كنیم خداوند را بر آنچه گرفته و به آنچه داده، و بر نعمتهایی كه بخشیده، و آزمونهایی كه فرموده است. خداوندی كه بر هر نهانی آگاه است، و هر رازی نزد او آشكار است، به آنچه درون سینه ها نهفته است داناست، و به نگاههای دزدانه چشمها بیناست، گواهی می دهیم كه هیچ معبودی جز او نیست، و این كه محمد (ص) برگزیده و برانگیخته اوست، آن چنان گواهی كه درون با برون و دل با زبان همراه است. ضمیر نحمد به الله كه در پیش آمده و در این جا ذكر نشده بازگشت دارد. امام (ع) این درس را به ما می آموزد كه خداوند را بر هر چه از ما گرفته، و آنچه به ما داده، و بر هر خیر و خوبی كه به ما احسان فرموده، و در هر شر و مصیبتی كه ما را به آن آزموده او را شكرگزار باشیم، و گوشزد می سازد كه شكر او در همه احوال چه خوشی و ناخوشی و چه سختی و رفاه واجب است، این كه خداوند را به باطن آن و حاضر و عالم توصیف فرموده، ما پیش از این مكرر شرح این صفات را داده ایم، و گواه دو صفت نخست گفتار خداوند متعال است كه فرموده است یعلم السرو اخفی و مصداق دو صفت بعدی آیه شریفه یعلم خائنه الاعین و ما تخفی الصدور می باشد، دربار

ه رمز شهادتین نیز پیش از این اشاراتی كرده ایم، معنای نجیب برگزیده و بعیث برانگیخته شده است و هر دو از باب فعیل به معنای مفعولند. فرموده است: شهاده یوافق فیها.. تا آخر یعنی شهادتی كه از ریا و نفاق پاك و خالص باشد. و توفیق از خداوند است.

[صفحه 275]

نیز بخشی از این خطبه است: مشید: بلند اوفاز: جمع وفز به معنای شتاب است. اهتبال: در كار به معنای كوشش در خوب انجام دادن آن است، هبل مصدر مطلق تاكیدی است كه به ضمیر تقوا اضافه شده است یعنی آن را خوب و اساسی انجام دهید. به خدا سوگند یاد می كنم این كه می گویم جدی است نه شوخی، و راست است نه دروغ، و این موضوعی جز مرگ نیست كه آوای خود را به گوش همه زندگان رسانیده، و همگی را با شتاب به سوی خود می راند، بسیاری زنده ها تو را از خویشتن غافل نسازد، تو خود دیده ای كسی كه از تو به گردآوری مال پرداخت، و از فقر و تهیدستی دوری جست، و با آرزوهای دور و دراز، و دور پنداشتن مرگ، خود را از عواقب امور ایمن دید، چگونه مرگ او را فرا گرفت، و از وطنش بركند، و از جای امنش بربود، در حالی كه بر تخته چوبهای مرگ حمل شده، و از این دست به آن دست داده می شد، برای این كه آن را بر دوشها حمل كنند، و با سر انگشتان بگیرند، آیا ندیدی آنهایی را كه آرزوهای دراز داشتند، و كاخهای استوار برافراشتند، و مالهای بسیار انباشتند، چگونه خانه های آنها گور، و آنچه را گرد آورده بودند نابود، و اموالشان به وارثانشان منتقل گردید، و زنانشان به همسری د

یگران درآمدند، دیگر نه توان آن را دارند كه بر حسنات خود بیفزایند، و نه می توانند از گناهان خود پوزش بخواهند، هر كس پرهیزگاری را شعار قلب خویش ساخت، بر دیگران سبقت جست، و عملش مایه رستگاری او شد، پس تقوا و ثمره های نیك آن را مغتنم شمارید، و برای دست یافتن به بهشت، سخت كار كنید، زیرا دنیا برای اقامت همیشگی شما آفریده نشده، بلكه گذرگاهی است كه برای شما خلق شده، تا اعمال نیك در آن به جای آورید و آنها را توشه سرای همیشگی خویش سازید، بنابراین در كار آخرت شتاب ورزید، و مركبها را برای كوچ كردن آماده كنید. باید دانست ضمیر فانه كه در آغاز خطبه است یا به سخن پیش برگشت دارد و یا مرجع آن مدلول گفتار آن حضرت است كه بر اساس تحذیر و انذار می باشد، یعنی آن چیزی كه از هجوم آن شما را بیم می دهم چیزی جز مرگ نیست، اسمع و اجل هر دو حالند از معنایی كه بدان اشاره شد و بدین سبب محلا مصوبند. فرموده است: فلا یغرنك... تا و امن العواقب. یعنی نفس بد كنش، تو را با دیدن انبوه مردم به وسوسه نیندازد، و از یاد مرگ غافل نسازد، مراد از سواد الناس كثرت و انبوهی مردم است، زیرا بسیاری از اوقات، انسان، مرده ای را می بیند كه او را بر دوش گرفته به گو

رستان می برند و با مشاهده آن نرمشی در دل و بیمی در خاطر پیدا می كند، اما دیری نمی گذرد كه وسوسه شیطان دوباره او را فرا می گیرد و به او القا می كند كه این انبوه مردم مشایعت كننده اند كه زنده اند، و خود او نیز با داشتن جوانی و برخورداری از تندرستی از همین خیل زنده هاست، و آنچه سبب مرگ این مرده شده قتل یا بیماری و اسباب دیگری بوده كه او از آنها آسوده و فارغ است، و خلاصه به حیله ها و نیرنگهای مختلف او را از عبرت گرفتن از حال مردگان دور و محروم می كند، از این رو امام (ع) شنوندگان را از دچار شدن به چنین فریب و نیرنگی نهی می كند، و این كه غرور را به سوادناس یعنی انبوه مردم نسبت داده به سبب این است كه مشاهده كثرت و زیادی مردم مایه پیدایش این غرور و غفلت است، سپس با عبارات فقد رایت... تا یستعتبون آنها را توجه می دهد كه این ریو و فریب را، خود می بینند و واو در این جا برای حال است، و من جمع بدل بعض از كل است كه من كان قبلك می باشد، و معنای آن این است كه همان گونه كه مرگ آنها را فرو گرفت و از جایشان بركند، فرجام كار شما نیز چنین خواهد بود. فرموده است: طول امل واژه طول بنا به این كه مفعول له است منصوب می باشد. یعنی به سبب

آرزوهای دور و دراز این كارها را مرتكب می شدند، و ممكن است مفعول مطلق توكیدی به جای حال باشد، و نیزمحتمل است ظرف و عامل آن امن، و یا چنان كه گفته شده بدل از من كان قبلك دانسته شود یعنی: آرزوی كسی را كه از تو بوده دیده ای، علاوه بر این به صورت بطول امل نیز روایت شده است، مراد از اعواد المنایا تابوتهاست، و مقصود از یتعاطی به الرجال الرجال این است كه بردارندگان تابوت، او را به یكدیگر وامی گذارند، و كاف خطاب در ممن قبلك ممكن است برای عموم كسانی باشد كه طرف خطاب قرار می گیرند یا شخص معینی باشد كه بنابر مثل معروف عرب، ایاك اعنی و اسمعی یا جاره (به تو می گویم و تو ای همسایه بشنو) آمده است. فرموده است: اما رایتم؟ استفهام بر سبیل تقریر است یعنی: اینها را دیده اید، و این كه نمی توانند بر حسنه ای بیفزایند، و از بدیهای خود پوزش بخواهند برای این است كه دنیا جای عمل و كار است و پس از آن دیگر امكانی برای عمل نیست. فرموده است: فمن اشعر التقوی قلبه. یعنی كسی كه حقیق پرهیزگاری را پیشه خود كند، پایداری و استقامت او آشكار می شود، و آثار رحمت الهی در رفتار و حالات او نمایان می گردد، بطوری كه در طلب دنیا دارای حلم و بردباری و وقار

و شكیبایی می شود، و آسایش خود را در سرای آخرت جستجو می كند، و در نتیجه كاملترین پاداش آخرت نصیب او می گردد، سپس امام (ع) آنان را به استوار در تقوا و استقامت در پرهیزگاری دستور می دهد و می فرماید از نافرمانی خدا با تمام نیرو بپرهیزید و به راستی پرهیزگار باشید، زیرا آنچه استحقاق ثواب دایم و پاداش جاوید دارد، همین نوع تقواست، و برای رسیدن به بهشت جاویدان، آن چنان كه سزاوار آن است بكوشید، و صریحا متذكر می شود كه كوشش برای رسیدن به بهشت واجب است به سبب این كه دنیا برای همین منظور آفریده شده است، و این سرای اقامت نیست بلكه راهی است كه مانند مسافران از آن عبور و با به جا آوردن كارهای نیكی كه موجب رسیدن انسان به بهشت باشد از آن توشه برداری می شود، و به آنان دستور می دهد كه در پیمودن دشواریهای این راه شتاب كنید، و در آمادگی برای كوچ كردن از این سرای فانی سرعت ورزید، زیرا تانی و درنگ مستلزم توجه به لذات و خوشیهای این دنیا و غفلت از مقصد حق است كه باید به سوی آن شتافت، واژه ظهور، در جمله و قربوا الظهور للزیال برای سوار شدن بر مرگ آخرت كه همان اعمال صالحه است، استعاره شده است، و نزدیك گردانیدن مرگ برای زیال یعنی كوچ كرد

ن از دنیا این است كه عنایات خداوند شامل حال انسان گردد تابتواند اعمالی را كه مایه رستگاری او در آخرت، و دوری گزیدن و روی گردانیدن و جدایی از تباهیهای این دنیاست به جا آورد.


صفحه 274، 275.